حديث آرزومندي
از هردري سخني

 بسم الله الرحمن الرحيم

ولادت امام جعفر صادق (ع)

در اينجا به مناسبت ولادت امام ششم حضرت امام جعفر صادق(عليه السلام)مختصرى از زندگانى و شرح حال و فضائل آن بزرگوار را مى آوريم، به اميد آن كه از الطاف اين بزرگواران در دنيا و آخرت برخوردار باشيم.

تاريخ ولادت امام صادق(عليه السلام)

1 - امام صادق(عليه السلام) در هنگام طلوع فجر روز جمعه 27 ربيع الاول سال 83 هـ ق در شهر مقدس مدينه به دنيا آمدند، پدر آن بزرگوار حضرت امام باقر(عليه السلام)، و مادر آن بزرگوار امّ فروه دختر قاسم بن محمد بن أبى بكر بودند.
حضرت صادق جعفر بن محمد بن على بن الحسين(عليه السلام) از ميان برادران خويش جانشين پدرش حضرت باقر(عليه السلام) بود، و وصى آن جناب بود كه پس از او به امر امامت قيام نمود، و در فضل و دانش سر آمد همه برادران گشت، و از همه آنان نام آورتر، و در قدر و منزلت بالاتر، و در ميان شيعه و سنى مقامش ارجمندتر بود، و به اندازه مردم از علوم آن حضرت نقل كرده اند كه سخنانش توشه راه كاروانيان و مسافران و نام ناميش در هر شهر و ديار زبانزد مردمان گشته، و از هيچ يك از اين خاندان علماء و دانشمندان بدان اندازه كه از آن جناب حديث نقل كرده از ديگرى نقل نكرده اند، و هيچ يك از اهل آثار و ناقلان اخبار بدان اندازه كه از آن حضرت بهره بردند از ديگران بهره گيرى نكردند، زيرا اصحاب حديث كه نام راويان ثقات آن بزرگوار را جمع كرده اند با اختلاف در عقيده و گفتار شماره آن به چهار هزار نفر مى رسد.
و دليل هاى روشن درباره امامت آن جناب به اندازه اى است كه دل ها را حيران كرده و زبان دشمن را از خورده گيرى گنگ و لال ساخته.

اسماء و القاب آن امام صادق(عليه السلام)

2 - نام آن حضرت جعفر و لقب شاخص ايشان حضرت «صادق» است، اگر چه القاب ديگرى همانند فاضل و صابر، و طاهر هم داشته اند، لقب صادق را حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) براى آن حضرت انتخاب فرمودند، مرحوم مجلسى در جلد 47 بحار الانوار صفحه 8 روايتى بدين مضمون نقل كرده است:
«امام زين العابدين(عليه السلام) از پدرش و او از جدش امير المؤمنين(عليه السلام) نقل كرده كه فرمود: پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: وقتى كه فرزند من جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب متولد شد، او را صادق نام گذاريد، زيرا در اولاد او كسى همنام او خواهد بود كه به ناحق دعوى امامت مى كند، و او را كذاب خواهند گفت.

فضائل و كرامات امام صادق(عليه السلام)

3 - فضائل آن حضرت زياده از آن است كه در اين مختصر احصا شود، لكن براى تيمن و تبرك به بعض آنها اشاره مى كنيم.
مالك بن انس فقيه مدينه مى گويد: نزد امام صادق(عليه السلام) مى رفتم، آن حضرت براى نشستن من متكا مى گذاشت و احترام مى فرمود و ايشان نسبت به من محبت داشت، و اين امر مرا بسيار خوشحال مى كرد و خداى را بر اين نعمت شكر مى كردم. سپس مالك مى گويد: آن حضرت مردى بود كه از سه حال خارج نبود: يا روزه بوده يا در حال نماز، و يا در حال ذكر خداوند، از بزرگان عبادت كنندگان، و در زهد سرآمد بود، از همان هايى كه از خدا خوف و خشيت فراوان دارند.
آن حضرت كثير الحديث، خوش مجلس، پر فايده بود.
هر زمانى كه مى فرمود: «قال رسول الله(صلى الله عليه وآله)» گاهى رنگ آن حضرت كبود، و گاهى زرد مى شد، تا به جايى كه گاهى شناخته نمى شد.
يك سال با آن حضرت به حج خانه خدا رفته بودم، وقتى كه گاه احرام شد، هرچه آن حضرت سعى مى كرد كه تلبيه «لبيك اللهم لبيك» بگويد، صدا در گلوى آن حضرت قطع مى شد و نزديك بود كه از بالاى مركب به زمين بيافتد، به آن حضرت عرض كردم; اى فرزند پيامبر بگو لبيك، زيرا بايد محرم شوى و چاره اى از گفتن نيست، آن حضرت فرمود:
چگونه جسارت كنم و بگويم: «لبيك اللهم لبيك» در حالى كه مى ترسم از آن كه خداوند عزوجل به من بگويد: «لا لبيك و لا سعديك؟» بحار الانوار، ج 47، ص 16
شخصى به نام مفضل بن قيس مى گويد: نزد امام صادق(عليه السلام) رفتم و بعض گرفتارى هايم را به آن حضرت گفتم و از ايشان خواستم كه برايم دعا كند، آن بزرگوار به خادمه خانه فرمود: آن كيسه پولى را كه ابوجعفر منصور براى ما فرستاده بياور، خادمه كيسه را آورد، آن حضرت فرمود: اين كيسه اى است كه در آن چهار صد دينار است، به واسطه آن امور خود را اصلاح كن، به آن حضرت گفتم: فداى شما شوم، قصد من اين نبود، بلكه مى خواستم كه شما برايم دعا بفرماييد، آن حضرت گفت: من به شما دعا هم مى كنم، لكن همه گرفتاريت را براى ديگران باز گو مكن، زيرا خوار مى شوى. بحار الانوار ج 47، ص 34.
هشام بن سالم كه يكى از اصحاب آن حضرت است مى گويد: حضرت صادق(عليه السلام)وقتى شب مى شد كيسه اى برمى داشتند كه در آن نان و گوشت و پول گذاشته بودند، آن را به دوش مى گرفتند و براى فقراء و نيازمندان مدينه مى بردند و بين آنان تقسيم مى كردند، و كسى آن حضرت را نمى شناخت، تا آن كه ايشان از دنيا رفتند و فقراء دريافتند كه آن كسى كه دست كرم او بر سر آنان بوده امام صادق(عليه السلام) بوده است. بحار الانوار، ج 47، ص 38
مسمع بن عبدالملك مى گويد: در منى نزد امام صادق(عليه السلام) نشسته بودم در حالى كه ظرف انگورى در مجلس بود كه از آن مى خورديم. سائلى آمد و چيزى خواست، امام صادق(عليه السلام) خوشه انگورى به او داد. سائل گفت: به انگور نيازى ندارم، اگر پول بود! حضرت فرمود: خدا كار تو را بگشايد، شخص فقير رفت و سپس برگشت و گفت: خوشه انگور را بدهيد، حضرت فرمود: خدا كار تو را بگشايد و چيزى به او نداد. سپس شخص ديگرى آمد، امام(عليه السلام) سه دانه انگور به او داد، آن شخص سائل گرفت و گفت: سپاس خداوند دو جهان را كه مرا روزى داد.
امام صادق(عليه السلام) به او فرمود: بايست، سپس دو دست خود را از انگور پر كرد و به او داد، آن مرد گرفت و مثل دفعه قبل حمد خداى را به جاى آورد، امام(عليه السلام)دوباره او را امر به ايستادن كرد و به خادم فرمود: چقدر پول همراه دارى، نزد خادم بيست درهم يا نزديك به اين مبلغ بود، آن بزرگوار آن پول را به شخص سائل دادند، او گرفت و گفت:
سپاس خداى را، اين نعمت از توست به تنهايى، و شريكى براى تو نيست، امام(عليه السلام)او را امر به توقف فرمود، و سپس پيراهنى كه در بر داشت بيرون آورده به او داد و فرمود اين لباس را بپوش، او هم پوشيد و گفت: سپاس خداوندى را كه مرا پوشانيد و مستور نموده اى ابا عبدالله خداوند ترا جزاى خير دهد و سپس رفت، راوى مى گويد اين شخص جز اين دعايى براى امام صادق(عليه السلام) نكرد، و ما گمان مى كرديم كه اگر براى خود آن حضرت دعا نكرده بود، بلكه فقط خداوند را سپاس مى گفت حضرت مرتب به او بخشش و احسان مى كردند، زيرا هر وقت حمد خداوند را به جاى مى آورد حضرت چيزى به او مى دادند. بحار الانوار ج 47، ص 42. و از اين روايت به خوبى فهميده مى شود كه امامان معصوم(عليهم السلام) چه اندازه توجه به حضرت پروردگار داشته و در مقابل عظمت او خاضع بوده اند.
همچنان كه در روايت ديگر وارد شده است كه امام صادق(عليه السلام) در نماز قرآن تلاوت مى كرد، تا آن كه غش كرد، وقتى كه به حالت عادى برگشت كسى پرسيد: چه چيز باعث اين حالت براى شما شد؟ آن حضرت فرمود: من مرتب آيات قرآن را تكرار مى كردم تا آن كه حالى براى من پيدا شد كه گويا قرآن را رو در رو از كسى كه آن را فرستاده مى شنيدم. بحار الانوار، ج 47، ص 58

شمه اى از كلمات امام صادق(عليه السلام)

الف: از سخنان آن حضرت است كه فرمود: اين گونه نيست كه هر كس قصد چيزى را كرد توانايى بر آن پيدا كند، و نه هر كه توانايى انجام كارى پيدا كرد موفق بدان شود، و نه هر كس موفق شد آن را درست به دست آورد، پس هر گاه قصد و توانايى و رسيدن به هدف همه با هم فراهم شد، آنگاه اسباب سعادت فراهم شده است. ارشاد شيخ مفيد(رحمه الله)، ج 25، ص 197.
ب: و در باب توبه فرموده اند: به تأخير انداختن توبه از فريفتگى به دنياست، و بسيارى امروز و فردا كردن از حيرت و سرگردانى است، و بهانه جويى بر خدا موجب هلاكت است، و پافشارى و تكرار در گناه به علت ايمنى از مكر خدا است، و ايمن نشوند از مكر خدا جز زيانكاران.
ج: و از سخنان آن حضرت(عليه السلام) در وادار كردن مردم به دقت نظر در دين خدا و شناختن دوستان او است كه مى فرمايد: نيك نظر و دقت كنيد در آنچه نادانى آن بر شما جايز و روا نيست، و براى خود خير انديشى كنيد، و بكوشيد در به دست آوردن آنچه در ندانستن آن بهانه و عذرى از شما پذيرفته نيست، زيرا در دين خدا اركانى است كه با جهل به آن اركان كوشش در عبادت سودى ندارد، و هر كه آن ها را شناخت معتقد و متدين به آنها شد ميانه روى در عبادت به او زيان نزدند (مقصود شناختن امام و امامت است كه كوشش در عبادت بدون شناسايى امام سودى ندارد، و ميانه روى در عبادت با معرفت به امام زيانى ندارد) و براى هيچ كس راهى به شناسايى اركان دين نيست جز آن كه خداوند توفيق عنايت فرمايد.
د: و از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: همه دانش مردم را در چهار چيز يافتم،، اول: اين كه پروردگار خود را بشناسى، دوم: اين كه آنچه درباره تو انجام داده بدانى، سوم: اين كه آنچه از تو خواسته است بشناسى، چهارم: آنكه بدانى چه چيز تو را از دينت بيرون مى برد.
معارف واجبه از اين چهار قسم بيرون نيست زيرا نخستين چيزى كه بر بنده واجب است شناختن پروردگارش مى باشد، و چون دانست كه خدايى دارد واجب است كارهايى كه خدا درباره اش انجام داده بداند، و چون آن را دانست نعمت خدا را شناخته است، و چون نعمت خدا را در وجود خويش شناخت واجب است شكر آن را انجام دهد، و چون بخواهد شكر آن نعمت را به جا آورد لازم است خواسته خدا را بداند كه با انجام دادن آن پيرويش كند، و چون پيروى خدا بر او واجب شد بايد بداند چه چيز است كه او را از دين خدا بيرون برد تا از آن اجتناب ورزد، و در نتيجه اطاعت خدا و شكر نعمت هاى او را از روى اخلاص انجام خواهد داد.

وفات امام صادق(عليه السلام)

حضرت امام صادق(عليه السلام) در بيست و پنجم شوال سال 148 هـ ق در حالى كه 65 سال از عمر مبارك آن حضرت گذشته بود از دنيا رحلت فرمود، و در قبرستان بقيع در كنار پدر و جد و عموى خود امام مجتبى(عليه السلام) به خاك سپرده شد. و بنابر روايتى پس از آزار و اذيت زياد آن حضرت به وسيله عوامل منصور دوانيقى با سم به شهادت رسيد.
خداوند همه ما را از شيعيان آن حضرت قرار دهد.
وصيت و سفارش امام صادق(عليه السلام) به شيعيان و دوستداران آن حضرت
شخصى به نام خثيمه از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: به دوستان ما سلام برسان، و آنان را به تقوى و عمل نيك سفارش كن، و بگو كه اشخاص سالم از بيماران عيادت كنند، و ثروتمندان به فقرا سركشى كنند، زندگان مردگان را به خانه قبر بدرقه و تشييع كنند، و افراد به خانه هاى يكديگر رفت و آمد داشته باشند و گفتگوى علوم دينى را برنامه خود قرار دهند، زيرا اين باعث ماندگارى امر ما «ولايت و امامت» است، خداوند بيامرزد بنده اى را كه امر ما را احياء كند. اى خثيمه آنان را آگاه كن كه ما در برابر فرمان خدا كارى براى آنان نمى توانيم انجام دهيم مگر آن كه عمل صالح داشته باشند، زيرا ولايت ما جز با پرهيزكارى حاصل نمى شود و شديدترين عذاب در قيامت براى مردمى است كه عدل و نيكى را براى مردم ستوده و خود به راهى ديگر رفته است.
شخص ديگرى مى گويد: به امام صادق(عليه السلام) گفتم: مرا وصيت كن، حضرت فرمود: تو را به تقواى الهى و پرهيز كارى، و عبادت، و سجده طولانى، و اداى امانت، و راستگويى، و خوش همسايگى وصيت مى كنم، زيرا سرلوحه برنامه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)همين بوده است، و بعد فرمود: در بين فاميل صله رحم به جا آوريد، مريض ها را عيادت كنيد، در تشييع جنازه هاى مؤمنين شركت كنيد، براى ما زينت باشيد و باعث سرشكستگى ما نشويد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته.



: مرتبه
نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:پيامبر , امام صادق, , ساعت 8:48 توسط سياوشي



23.زكريا؛ اين كلمه معرب و اصل آن عبري است. وي كه از متوليان بيت¬المقدس بود طبق قرعه سرپرستي مريم، مادر عيسي را بر عهده گرفت. وي مأموران حكومت جبار به درون درختي مخفي شد كه مأموران درخت را با اره دو نيم كردند. اين كلمه 7 بار در قرآن كريم تكرار شده است.
24.يحيي؛ اين كلمه هم مي¬تواند عربي باشد، برگرفته از واژه حيات و مي¬تواند عبري باشد (معرب يوحنّا) وي پسر زكريا است و با عيسي پسر خاله مي¬باشند. وي شباهت¬هايي به امام حسين عليه السلام دارد، از آن جمله كه در شش ماهگي به دنيا آمد و به دست حاكم عياشي سر از تنش جدا شد. اين كلمه 5 بار در قرآن كريم آمده است.
25.عُزَير؛ اين كلمه معرب عزرا است. يك¬بار در قرآن كريم سوره توبه آيه 30 آمده است و مفسران گفته¬اند آن شخصي كه آيه 259 سوره بقره مي¬گويد كه خداي متعال او را صد سال ميراند و سپس زنده كرد، عزير است.
26.عيسي؛ اين كلمه معرب كلمه «ايشوع» در زبان عبري است و به معناي مرد بزرگ و مبارك است. وي از پيامبران اولواالعزم است و كتاب او تورات مي¬باشد. به پيروان وي مسيحي مي¬گويند. مادر وي مريم از چهار زن بزرگ بهشتي است كه بدون شوهر و با تمثل فرشته الهي (جبرئيل) برابر او باردار شد و در مدتي كوتاه عيسي را به دنيا آورد. و عيسي در گاهواره به سخن آمد و خود را عبدالله، پيامبر و صاحب كتاب معرفي كرد. يهوديان مخالف او مي¬خواستند او را به دار بياويزد، ولي خداي بزرگ او را نجات داد و فردي مشابه او را به دار آويختند. اين كلمه 25 بار در قرآن كريم تكرار شده است.
27.محمد؛ اين كلمه عربي و به معناي ستوده است. و از پيامبران اواالعزم و صاحب شريعت اسلام و كتاب آسماني او قرآن است. وي آخرين پيامبر الهي و پس از او پيامبري نخواهد آمد و هر كس پس از ايشان ادعاي پيامبري كند دروغگو است. اين كلمه 4 بار در قرآن كريم آمده است و يك¬بار به عنوان «احمد» از او يادشده است.


: مرتبه
نوشته شده در دو شنبه 18 دی 1391برچسب:پيامبر ,وحي ,رسالت, ساعت 13:2 توسط سياوشي



8.اسماعيل بن حزقيل؛ طبق روايات و نظر بخشي از تفاسير، اسماعيل در آيه 54 سوره مريم اسماعيل بن حزقيل است كه او را اسماعيل صادق الوعد لقب داده¬اند. در روايتي كه از امام صادق عليه السلام نقل شده مي¬فرمايد: اين اسماعيل، اسماعيل بن ابراهيم نيست. او پيامبري از پيامبران است.
9.اسحاق؛ اين كلمه عربي نيست و غير منصرف مي¬باشد. وي فرزند دوم ابراهيم است كه مادرش ساره مي¬باشد. اين كلمه 15 بار در قرآن كريم تكرار شده است.
10.لوط؛ ظاهراً اين كلمه عربي است. وي در زمان حضرت ابراهيم مي¬زيست و با آن حضرت خويشاوند بود. وي پيامبر مردم شهر سدوم بود. مردم اين شهر به جهت عمل زشت هم¬جنس¬بازي دچار زلزله شديد شده و نابود گشتند. اين كلمه 27 بار در قرآن كريم تكرار شده است.
11.يعقوب؛ اين كلمه غير عربي و ظاهراً عبري است و غير منصرف مي¬باشد. وي فرزند اسحاق است. لقب وي «اسرائيل» است كه به معناي عبد خدا مي¬باشد. (اسرا = عبد و ئيل = خدا) كلمه يعقوب 16 بار در قرآن تكرار شده و كلمه اسرائيل 43 بار در قرآن تكرار شده است.
12.يوسف؛ اين كلمه عبري است. يعقوب دوازده پسر داشت كه يوسف زيباترين و محبوب¬ترين آنان بود. داستان زندگي او به صورت يكپارچه در سوره يوسف آمده است. كلمه يوسف 24 بار در قرآن تكرار شده است.
13.ايوب؛ اين كلمه غير عربي و ظاهراً عبري است و غير منصرف مي¬باشد. خداي متعال براي امتحان او را سال¬ها به مرضي مزمن دچار كرد و او صبر و مقاومت كرد؛ از اين روي صبر ايوب ضرب المثل شده است. كلمه ايوب 4 بار در قرآن كريم تكرار شده است.
14.شعيب؛ ظاهراً اين كلمه عربي است. وي در شهر مدين (شهري در كنار درياي سرخ) زندگي مي¬كرد. كلمه شعيب 11 بار در قرآن كريم آمده است.
15.موسي؛ اين كلمه معرب «موشه» (از آب كشيده شده) در زبان عبري است. وي از پيامبران الواالعزم و صاحب شريعت و كتاب آسماني است و نام كتاب وي تورات مي¬باشد. يه پيروان وي يهودي مي¬گويند. داستان زندگي موسي و بني¬اسرائيل در سوره¬ها و آيه¬هاي متعددي آمده است،‌ مانند سوره بقره، اعراف، طه، قصص، شعراء و... نام پدر موسي عمران و نام مادرش يوكابد است. كلمه موسي135 بار در قرآن كريم تكرار شده است.
ادامه دارد....


: مرتبه
نوشته شده در دو شنبه 18 دی 1391برچسب:پيامبر ,وحي ,رسالت, ساعت 13:0 توسط سياوشي

آدم؛ اين كلمه عبري و غير منصرف است و به معناي خاك سرخ مي¬باشد. اصل آن «آدام» بوده كه براي تعريب الف وسط آن حذف شده است. 25 بار در قرآن تكرار شده است. وي نخستين انسان از نسل كنوني است؛‌ از اين روي او را ابوالبشر مي¬نامند و نخستين پيغمبر است.
2. ادريس؛ اين كلمه غير عربي است؛ از اين روي غير منصرف مي¬باشد. دو بار در قرآن آمده است. ميان شيث (جانشين آدم) و او چهار نسل فاصله است.
3. نوح؛ اين كلمه عربي است. چون بسيار گريه مي¬كرده به او نوح گفته¬اند. 43 بار در قرآن تكرار شده است. عمرش از همه پيامبران بيش¬تر بوده و دوران نبوت او 950 سال بوده است؛ از اين روي به او شيخ الانبيا لقب داده¬اند.
4. هود؛ اين كلمه عربي است. وي پس از نوح – با چند واسطه – آمده است. وي در سرزمين احقاف و ميان قوم عاد زندگي مي¬كرد. در تورات به نام «عابر» خوانده شده است. اين كلمه ده بار در قرآن آمده كه سه مورد آن به معناي يهودي است.
5. صالح؛ اين كلمه عربي است و وي از پيامبران عرب مي¬باشد. وي در سرزمين حجر (ميان شام و حجاز) مبعوث شد. معجزه او شتري بود كه از درون كوه بيرون آمد كه او را پي¬كردند و دچار عذاب صيحه آسماني شدند. اين كلمه 43 بار در قرآن تكرار شده است كه در7 مورد حضرت صالح مراد است.
6. ابراهيم؛‌ اين كلمه غير عربي و سرياني است و به معناي پدر مهربان مي¬باشد. وي از پيامبران اواالوالعزم مي¬باشد كه داراي كتاب و شريعت است. وي در شهر بابل در عراق به دنيا آمد و به پيامبري رسيد و در دوره جواني بت¬ها را شكست و نمرود دستور داد او را در آتش افكنند كه خداي متعال آتش را بر او گلستان كرد. اين كلمه 68 بار در قرآن تكرار شده است.
7. اسماعيل؛ اين كلمه غير عربي است و در زبان عبري «اسما» و «ئيل» به معناي بشنو، خدا بوده است. وي فرزند بزرگ ابراهيم است و مادرش هاجر مي¬باشد كه در نوجواني ابراهيم او را به قربانگاه برد. اين كلمه 12بار در قرآن تكرار شده است كه در آيه 54 سوره مريم اختلاف است كه منظور از اسماعيل كيست.
ادامه دارد...



: مرتبه
نوشته شده در دو شنبه 18 دی 1391برچسب:پيامبر ,وحي ,رسالت , ساعت 12:58 توسط سياوشي




منوي اصلي
نويسندگان

آرشيو وبلاگ

دوستان
قالب وبلاگ رایگان
حقوقدانان جوان ایران
پارس کلوپ
سایت آموزشی علمی مدرسه پیامک
فرهنگی
نت پاک
نواي دل
مهروماه
برهان يوز
برهان
ديده بان
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان حديث آرزومندي و آدرس siavoshi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






پيوندهاي روزانه

آرشيو پيوندهاي روزانه

امکانات ديگر